۴۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۲۴

چو آب آهسته زیرِ کَهْ دَرآیَم
به ناگَهْ خَرمَن کَهْ دَررُبایَم

چَکَم از ناودانْ من قَطرهْ قَطره
چو طوفانْ من خَرابِ صد سَرایَم

سَرا چِبْوَد؟ فَلَک را بَرشِکافَم
زِ‌‌ بی‌صبریْ قیامَت را نَپایَم

بَلا را من عَلَف بودم زِ اَوَّل
وَلیک اکنون بَلاها را بَلایَم

زِ حَبْسِ جا مَیابا دل رهایی
اگر من واقِفَم که من کجایم

سَرِ نَخْلَم ندانی کَزْ چه سوی است
دَرین آب اَرْ نِگونَت می‌نِمایَم

نه قُلماشی‌‌‌‌ست لیکِن مانَد آن را
نه هَجوی می‌کُنم نی می‌سِتایَم

دَمِ عشق است و عشقْ از لُطفْ پنهان
ولی من از غَلیظی‌هایِ‌هایَم

مَگو کُهْ را اگر آرَد صَدایی
که ای کُهْ نامَدی گفتی که آیَم

تو او را گو که بانگِ کُهْ از او بود
زِهی گوینده‌‌ بی‌مُنْتَهایَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.