۵۳۵ بار خوانده شده
در تصانیف حکما آرودهاند که کژدم را ولادت معهود نیست چنان که دیگر حیوانان را، بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوستها که در خانه کژدم بینند اثر آنست. باری این نکته پیش بزرگی همیگفتم، گفت دل من بر صدق این سخن گواهی میدهد و جز چنین نتوان بودن در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کردهاند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب
پسری را پدر وصیت کرد
کای جوان بخت یادگیر این پند
هر که با اهل خود وفا نکند
نشود دوست روی و دولتمند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
پسری را پدر وصیت کرد
کای جوان بخت یادگیر این پند
هر که با اهل خود وفا نکند
نشود دوست روی و دولتمند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.