۳۷۳ بار خوانده شده

حکایت شمارهٔ ۸

اعرابیی را دیدم که پسر را همی‌گفت یا بُنَّی اِنَّک مسئولٌ یومَ القیامةِ ماذا اکتَسَبتَ و لا یُقالُ بمن انتسبتَ یعنی تو را خواهند پرسید که عملت چیست نگویند پدرت کیست.

جامه کعبه را که می بوسند
او نه از کرم پیله نامی شد

با عزیزی نشست روزی چند
لاجرم همچنو گرامی شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.