۴۳۵ بار خوانده شده

حکایت شمارهٔ ۱

یکی را از وزرا پسری کودن بود پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی میکن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود، پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمیشود و مرا دیوانه کرد.

چون بود اصل گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد

هیچ صیقل نکو نخواهد کرد
آهنی را که بد گهر باشد

خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.