۴۵۶ بار خوانده شده
دست و پا بریدهای هزار پایی بکشت صاحب دلی برو گذر کرد و گفت سبحان الله با هزار پای که داشت چون اجلش فرا رسید از بی دست و پایی گریختن نتوانست.
در آندم که دشمن پیاپی رسید
کمان کیانی نشاید کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در آندم که دشمن پیاپی رسید
کمان کیانی نشاید کشید
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.