۳۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۰۱

مَنَم فِتْنه هزاران فِتْنه زادم
به من بِنْگَر که دادِ فِتْنه دادم

زِ من مَگْریز زیرا دَرفُتادی
بگو اَلْحَمدُ لِلَّهْ دَرفُتادم

عَجَب چیزی‌‌‌‌ست عشق و من عَجَب تَر
تو گویی عشق را خود من نَهادم

بیا گَر منْ مَنَم خونَم بِریزید
که تا خود من نَمُردم من نَزادم

نگویم سِرِّ تو کانْ غَمْز باشد
ولی ناگفته بَندی بَرگُشادم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.