۲۸۷ بار خوانده شده
بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است
هرکه را رنگی بگردد لغزش مستانه است
اهل معنی از حوادث مست خواب راحتند
شور موج بحر درگوش صدف افسانه است
تهمت الفت به نقشکارگاه دل مبند
آشنای عالم آیینه پر بیگانه است
در دماغ هر دو عالم سوختن پر میزند
شمع این ویرانهها خاکستر پروانه است
محوزنجیرنفس بودن دلیل هوش نیست
هرکه میبینی به قید زندگی دیوانه است
صافی دل زنگ عجب از طینت زاهد نبرد
از برای خودپرست آیینه هم بتخانه است
در خرابآباد امکانگردی از معموره نیست
نوحهکن بر دلکه این ویرانه هم ویرانه است
از نفس یکسر تپشهای دلم باید شمرد
سبحهای دارمکه سر تا پای او یک دانه است
گر به خود دستی فشانم فارغ از آرایشم
همچوگیسوی بتان در آستینم شانه است
بیدل امشبگرد دل میگردد از خود رفتنی
پرفشانیهای رنگ این شمع را پروانه است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هرکه را رنگی بگردد لغزش مستانه است
اهل معنی از حوادث مست خواب راحتند
شور موج بحر درگوش صدف افسانه است
تهمت الفت به نقشکارگاه دل مبند
آشنای عالم آیینه پر بیگانه است
در دماغ هر دو عالم سوختن پر میزند
شمع این ویرانهها خاکستر پروانه است
محوزنجیرنفس بودن دلیل هوش نیست
هرکه میبینی به قید زندگی دیوانه است
صافی دل زنگ عجب از طینت زاهد نبرد
از برای خودپرست آیینه هم بتخانه است
در خرابآباد امکانگردی از معموره نیست
نوحهکن بر دلکه این ویرانه هم ویرانه است
از نفس یکسر تپشهای دلم باید شمرد
سبحهای دارمکه سر تا پای او یک دانه است
گر به خود دستی فشانم فارغ از آرایشم
همچوگیسوی بتان در آستینم شانه است
بیدل امشبگرد دل میگردد از خود رفتنی
پرفشانیهای رنگ این شمع را پروانه است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.