۲۸۲ بار خوانده شده
صبحدم سیاره بال افشاند از دامان شب
وقت پیری ریخت از هم عاقبت دندان شب
اشک حسرت لازم ساز رحیل فتاده است
شبنم صبح است آثار نم مژگان شب
برنمیآید بیاض چشم آهو از سواد
صبح اقبال جنونم نشکند پیمان شب
در هوای دود سودا هوشم از سر رفته است
آشیان از دست داد این مرغ در طیران شب
در خم آنزلف خونشد طاقتدلهای چاک
صبح ما آخرشفقگردید در زندان شب
با جمالش داد هرجا دست بیعتآفتاب
طرهٔ مشکین او هم تازهکرد ایمان شب
از حوادث فیض معنی میبرند اهل صفا
میفروزد شمع صبح از جنبش دامان شب
مژدهای ذوق گرفتاری که بازم میرسد
نکهت زلفکسی از دشت مشکافشان شب
خط او بر صبح پنداری شبیخوننامهایسث
روی او فردیستگویی در شکستشان شب
لمعهٔ صبحیکه میگویند در عالمکجاست
اینقدرها خواب غفلت نیست جزبرهان شب
گوشهگیر وسعتآباد غبار جهل باش
پردهپوش یک جهان عیب است هندستان شب
بیدل ازپیچ وخم زلفش رهایی مشکل است
برکریمان سهل نبود رخصت مهمان شب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
وقت پیری ریخت از هم عاقبت دندان شب
اشک حسرت لازم ساز رحیل فتاده است
شبنم صبح است آثار نم مژگان شب
برنمیآید بیاض چشم آهو از سواد
صبح اقبال جنونم نشکند پیمان شب
در هوای دود سودا هوشم از سر رفته است
آشیان از دست داد این مرغ در طیران شب
در خم آنزلف خونشد طاقتدلهای چاک
صبح ما آخرشفقگردید در زندان شب
با جمالش داد هرجا دست بیعتآفتاب
طرهٔ مشکین او هم تازهکرد ایمان شب
از حوادث فیض معنی میبرند اهل صفا
میفروزد شمع صبح از جنبش دامان شب
مژدهای ذوق گرفتاری که بازم میرسد
نکهت زلفکسی از دشت مشکافشان شب
خط او بر صبح پنداری شبیخوننامهایسث
روی او فردیستگویی در شکستشان شب
لمعهٔ صبحیکه میگویند در عالمکجاست
اینقدرها خواب غفلت نیست جزبرهان شب
گوشهگیر وسعتآباد غبار جهل باش
پردهپوش یک جهان عیب است هندستان شب
بیدل ازپیچ وخم زلفش رهایی مشکل است
برکریمان سهل نبود رخصت مهمان شب
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.