۲۷۴ بار خوانده شده
ز چشم بینگه بودم خرابآباد غارتها
چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها
سوادنامه همکمنیست در منع صفای دل
به حیرانی مژه برداشتمکردم عمارتها
بهذوقکعبهمگذر ازطوافکلبهٔ مجنون
غبار معنی الفت مباشید از عبارتها
هجومداغ عشقتکرد ایجاد سرشک من
زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها
شکست برگگل هم ازتبسم عالمی دارد
عرقریزیستهرجاجمع میگرددحرارتها
به خاک خود تیمم ساحل امنی دگردارد
خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
بهحسن خلق بیدلناتواندر جنتآسودن
مشو چون زاهدان توفانی آب طهارتها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها
سوادنامه همکمنیست در منع صفای دل
به حیرانی مژه برداشتمکردم عمارتها
بهذوقکعبهمگذر ازطوافکلبهٔ مجنون
غبار معنی الفت مباشید از عبارتها
هجومداغ عشقتکرد ایجاد سرشک من
زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها
شکست برگگل هم ازتبسم عالمی دارد
عرقریزیستهرجاجمع میگرددحرارتها
به خاک خود تیمم ساحل امنی دگردارد
خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
بهحسن خلق بیدلناتواندر جنتآسودن
مشو چون زاهدان توفانی آب طهارتها
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.