۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۶

ای مردهٔ تکلف از کیف و کم برون آ
گاهی به رغم دانش‌، دیوانه هم برون آ

تا ازگلت جز ایثار رنگی دگر نخندد
سرتا قدم چو خورشید دست‌کرم برون آ

تنزیه بی‌نیاز است از انقلاب تشبیه
گو برهمن دو روزی محو صنم برون آ

صدشمع‌ازین شبستان‌درخود زدآتش ورفت
ای خار پای همت زینسان تو هم برون‌آ

در عرصهٔ تعین بی‌راستی ظفر نیست
هرجا به جلوه آیی با این علم برون آ

شمع بساط غیرت مپسند داغ خفت
سربازی آنقدر نیست ثابت‌قدم برون آ

چون‌اشک‌چشم حیران بشکن‌قدم به‌دامان
تا آبرو نریزی از خانه‌کم برون آ

شرم غروراعمال آبی نزد به رویت
ای انفعال‌کوثر یک جبهه نم برون آ

بار خیال اسباب برگردن حیا بند
تا دوش خم نبینی مژگان به خم برون آ

اثبات‌شخص‌فطرت بی‌نفی‌وهم‌سهل‌است
چون خامه چیزی ازخود باهر رقم‌برون آ

بیدل زقید هستی سهل است بازجستن
گر مردی اختیاری رو از عدم برون آ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.