۵۴۶ بار خوانده شده
بِشْکَسته سَرِ خَلْقی، سَر بَسته که رَنْجورم
بُرده زِ فَلَک خِرقه، آورده که من عورَم
وای از دلِ سنگینش، وَزْ عشوهٔ رَنگینش
او نیست، مَنَم سنگینْ کین فِتْنه همیشورَم
من در تَکِ خونَسْتَم، وَزْ خوردنِ خون مَستم
گویی که نِیَم در خون، در شیرهٔ انگورم
ای عشق که از زَفتی در چَرخْ نمیگُنجی
چون است که میگُنجی، اَنْدَر دلِ مَستورم؟
در خانهٔ دل جَستی، دَر را زِ درون بَستی
مِشکاۃ و زُجاجَم من، یا نورِ علی نورَم؟
تَنْ حاملهٔ زَنگی، دلْ در شِکَمَش رومی
پس نیم زِ مُشکَم من، یک نیم زِ کافورَم
بُردی دل و من قاصِدْ دلْ از دِگَران جویَم
نادیده همیآرم، امّا نه چُنین کورم
گَر چهرهٔ زَردِ من، در خاکْ رَوَد روزی
رویَد گُلِ زَرد ای جان از خاکِ سَرِ گورم
آخِر نه سُلَیمان هم بِشْنید غَمِ موری؟
آخِر تو سُلَیمانی، اِنْگار که من مورَم
گفتی که چه مینالی؟ صد خانه عَسَل داری
می مالَم و مینالَم، هم خِرقهٔ زنبورم
مینالَم از این عِلَّت، امّا به دو صد دولت
نَفْروشَم یک ذَرّه، زین عِلَّتِ ناسورم
چون چَنگ هَمیزارم، چون بُلبُلِ گُلْزارم
چون مارْ هَمیپیچَم، چون بر سَرِ گَنْجورم
گویی که اَنا گفتی، با کِبْر و مَنی جُفتی
آن عَکسِ تو است ای جان امّا من از آن دورم
من خامَم و بِریانَم، خَندنده و گِریانم
حیران کُن و حیرانم، در وَصلَم و مَهْجورم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بُرده زِ فَلَک خِرقه، آورده که من عورَم
وای از دلِ سنگینش، وَزْ عشوهٔ رَنگینش
او نیست، مَنَم سنگینْ کین فِتْنه همیشورَم
من در تَکِ خونَسْتَم، وَزْ خوردنِ خون مَستم
گویی که نِیَم در خون، در شیرهٔ انگورم
ای عشق که از زَفتی در چَرخْ نمیگُنجی
چون است که میگُنجی، اَنْدَر دلِ مَستورم؟
در خانهٔ دل جَستی، دَر را زِ درون بَستی
مِشکاۃ و زُجاجَم من، یا نورِ علی نورَم؟
تَنْ حاملهٔ زَنگی، دلْ در شِکَمَش رومی
پس نیم زِ مُشکَم من، یک نیم زِ کافورَم
بُردی دل و من قاصِدْ دلْ از دِگَران جویَم
نادیده همیآرم، امّا نه چُنین کورم
گَر چهرهٔ زَردِ من، در خاکْ رَوَد روزی
رویَد گُلِ زَرد ای جان از خاکِ سَرِ گورم
آخِر نه سُلَیمان هم بِشْنید غَمِ موری؟
آخِر تو سُلَیمانی، اِنْگار که من مورَم
گفتی که چه مینالی؟ صد خانه عَسَل داری
می مالَم و مینالَم، هم خِرقهٔ زنبورم
مینالَم از این عِلَّت، امّا به دو صد دولت
نَفْروشَم یک ذَرّه، زین عِلَّتِ ناسورم
چون چَنگ هَمیزارم، چون بُلبُلِ گُلْزارم
چون مارْ هَمیپیچَم، چون بر سَرِ گَنْجورم
گویی که اَنا گفتی، با کِبْر و مَنی جُفتی
آن عَکسِ تو است ای جان امّا من از آن دورم
من خامَم و بِریانَم، خَندنده و گِریانم
حیران کُن و حیرانم، در وَصلَم و مَهْجورم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.