۵۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۴۴

ای عشق که کردَسْتی تو زیر و زَبَر خوابَم
تا غَرقه شُده‌‌ست از تو، در خونِ جِگَر خوابَم

از کانِ شِکَر جَستن، اَنْدَر شبِ آبِسْتن
بُگْداخت در اندیشه، مانندِ شِکَرْ خوابَم

بی لُطفِ وصالِ او، گشتم چو هِلالِ او
تا شب نَبَرَد هرگز در دورِ قَمَر خوابَم

چون شب بِشَود تاری، با این همه بیداری
با عشقْ‌ همی‌گویم کِی عشق بِبَر خوابَم

چون خوابْ مرا بینَد، بُگُریزد و بِنْشینَد
از من بِرَوَد، آید در شَخصِ دِگَر خوابَم

یاران که چه یاریدم، تنها مَگُذاریدم
چون عشقِ مَلَک بُرده‌‌ست از چَشمِ بَشَر خوابَم

بِنْشین اگری عاشق، تا صُبح دَمِ صادق
با من که‌ نمی‌آید تا صُبح و سَحَر خوابَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.