۴۰۷ بار خوانده شده
بِشُستم تَختهٔ هستی، سَرِ عالَم، نمیدارم
دَریدم پَردهٔ بیچون، سَرِ آن هم نمیدارم
مرا چون دایهٔ قُدسی به شیرِ لُطفْ پَروَردهست
مَلامَت کِی رَسَد در من، که بَرگِ غم نمیدارم؟
چُنان در نیستی غَرقَم، که معشوقم همیگوید
بیا با من دَمی بِنْشین، سَرِ آن هم نمیدارم
دَمی کَنْدَر وجود آوَرْد آدم را به یک لحظه
از آن دَم نیز بیزارم، سَرِ آن هم نمیدارم
چه گویی بوالْفُضولی را، که یک دَم آنِ خود نَبْوَد؟
هزاران بار میگوید سَرِ آن هم نمیدارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دَریدم پَردهٔ بیچون، سَرِ آن هم نمیدارم
مرا چون دایهٔ قُدسی به شیرِ لُطفْ پَروَردهست
مَلامَت کِی رَسَد در من، که بَرگِ غم نمیدارم؟
چُنان در نیستی غَرقَم، که معشوقم همیگوید
بیا با من دَمی بِنْشین، سَرِ آن هم نمیدارم
دَمی کَنْدَر وجود آوَرْد آدم را به یک لحظه
از آن دَم نیز بیزارم، سَرِ آن هم نمیدارم
چه گویی بوالْفُضولی را، که یک دَم آنِ خود نَبْوَد؟
هزاران بار میگوید سَرِ آن هم نمیدارم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.