۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۱۶

تُرُش روییّ و خشمینی چُنین شیرین، نَدیدسْتَم
زِ افسون‌هاشْ مَجنونم، زِ اَفْسان هاشْ سَرمَستم

بُتان بس دیده‌‌‌‌‌ام جانا وَلیکِن نی چُنین زیبا
تویی پیوندم و خویشم، کُنون در خویشْ دَرج اَستم

همه شب از پَریشانی، چنان بودم که می‌دانی
وَلیک این دَمْ زِحیرانی کَریما از دِگَر دستم

از این حالَت که دل دارد، بگیر و بَرجَهان او را
که من خاکی زِ سعیِ تو زِ رویِ خاک بَرجَستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.