۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۱۱

گرم دَرآ و دَم مَدِه، باده بیار ای صَنَم
لابهٔ بَنده گوش کُن، گوش مَخار ای صَنَم

فوقِ فَلَکْ مَکانِ تو، جان و رَوانْ رَوانِ تو
هِل طَرَبی که بَرکَند بیخِ خُمار ای صَنَم

این دو حَریفِ دِلْسِتان بادْ قَرینِ دوستان
جیمِ جَمالِ خوبِ تو، جامِ عُقارْ ای صَنَم

مُرغِ دلِ عَلیل را، شَهپَرِ جبرئیل را
غیرِ بهشتِ رویِ تو، نیست مَطارْ ای صَنَم

خَمْرِ عَصیرِ روح را، نیست نَظیر در جهان
ذوقِ کِنارِ دوست را، نیست کِنارْ ای صَنَم

مُعجزِ موسَوی تویی، چون سویِ بَحرِ غَمْ رَوی
از تَکِ بَحرْ بَرجَهَد گَرد و غُبارْ ای صَنَم

جامْ پُر از عُقار کُن، جانِ مرا سوار کُن
زود پیاده را بِبین، گشته سوارْ ای صَنَم

مَرکَبِ من چو میْ بُوَد، هر عَدَمیم شَی بُوَد
موجِبِ حَبْس کَی بُوَد وامِ قِمارْ ای صَنَم؟

هین، که فُزود شورِ من، هم تو بِخوان زَبورِ من
کرد دلِ شَکورِ من، تَرکِ شکارْ ای صَنَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.