۳۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۰۶

هر شب و هر سَحَر تو را، من به دُعا بِخواستم
تا به چه شیوه‌ها تو را، من زِ خدا بِخواستم

تا شَوی از سُجودِ من، مونِس این وجودِ من
خود بِشُد این وجودِ من، چون که تو را بِخواستم

در پِی آفتابِ تو سایه بُدَم، ضیاطَلَب
پاکْ چو سایه خوردی‌‌‌‌‌ام، چون که ضیا بِخواستم

آهنی‌‌‌‌‌ام، زِ عشقِ تو خواسته نورِ آیِنِه
آتش و زَخْم می‌خورم، چون که صَفا بِخواستم

سویِ تو چون شِتافتم، جایِ قَدَم نیافتم
پاکْ زِ جا بِبُردی‌‌‌‌‌ام، چون زِ تو جا بِخواستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.