۳۱۸ بار خوانده شده

زنده رود رخصت میشود از فردوس برین و تقاضای حوران بهشتی

شیشهٔ صبر و سکونم ریز ریز
پیر رومی گفت در گوشم که خیز

آن حدیث شوق و آن جذب و یقین
آه آن ایوان و آن کاخ برین

با دل پر خون رسیدم بر درش
یک هجوم حور دیدم بر درش

بر لب شان زنده رود ای زنده رود
زنده رود ای صاحب سوز و سرود

شور و غوغا از یسار و از یمین
یکدو دم با ما نشین ، با ما نشین
زنده رود

راهرو کو داند اسرار سفر
ترسد از منزل ز رهزن بیشتر

عشق در هجر و وصال آسوده نیست
بی جمال لایزال آسوده نیست

ابتدا پیش بتان افتادگی
انتها از دلبران آزادگی

عشق بی پروا و هر دم در رحیل
در مکان و لامکان ابن السبیل

کیش ما مانند موج تیز گام
اختیار جاده و ترک مقام
حوران بهشت

شیوه ها داری مثال روزگار
یک نوای خوش دریغ از ما مدار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پیغام سلطان شهید به رود کاویری
گوهر بعدی:غزل زنده رود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.