۳۵۸ بار خوانده شده

ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ

ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
در من نگر که میدهم از زندگی سراغ

ما رنگ شوخ و بوی پریشیده نیستیم
مائیم آنچه می رود اندر دل و دماغ

مستی ز باده میرسد و از ایاغ نیست
هر چند باده را نتوان خورد بی ایاغ

داغی به سینه سوز که اندر شب وجود
خود را شناختن نتوان جز به این چراغ

ای موج شعله سینه بباد صبا گشای
شبنم مجو که میدهد از سوختن فراغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:هنگامه را که بست درین دیر دیر پای
گوهر بعدی:من بندهٔ آزادم عشق است امام من
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.