۳۲۰ بار خوانده شده

باز این عالم دیرینه جوان می بایست

باز این عالم دیرینه جوان می بایست
برگ کاهش صفت کوه گران می بایست

کف خاکی که نگاه همه بین پیدا کرد
در ضمیرش جگر آلوده فغان می بایست

این مه و مهر کهن راه بجائی نبرند
انجم تازه به تعمیر جهان می بایست

هر نگاری که مرا پیش نظر می آید
خوش نگاریست ولی خوشتر از آن می بایست

گفت یزدان که چنین است و دگر هیچ مگو
گفت آدم که چنین است چنان می بایست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:صورت گری که پیکر روز و شب آفرید
گوهر بعدی:لاله این گلستان داغ تمنائی نداشت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.