۳۳۹ بار خوانده شده

بگذر از خاور و افسونی افرنگ مشو

بگذر از خاور و افسونی افرنگ مشو
که نیرزد به جوی اینهمه دیرینه و نو

چون پرکاه که در رهگذر باد افتاد
رفت اسکندر و دارا و قباد و خسرو

زندگی انجمن آرا و نگهدار خود است
ایکه در قافله ئی بی همه شو با همه رو

تو فروزنده تر از مهر منیر آمده ئی
آنچنان زی که بهر ذره رسانی پرتو

آن نگینی که تو با اهرمنان باخته ئی
هم به جبریل امینی نتوان کرد گرو

از تنک جامی ما میکده رسوا گردید
شیشه ئی گیر و حکیمانه بیاشام و برو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است
گوهر بعدی:جهان رنگ و بو پیدا تو میگوئی که راز است این
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.