۳۱۸ بار خوانده شده

بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند

بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند
کیمیا ساز است و اکسیری بسیمابی زند

من ندانم نور یا نار است اندر سینه ام
این قدر دانم بیاض او به مهتابی زند

بر دل من فطرت خاموش می آرد هجوم
ساز از ذوق نوا خود را به مضرابی زند

غم مخور نادان که گردون در بیابان کم آب
چشمه ها دارد که شبخونی به سیلابی زند

ایکه نوشم خورده ئی از تیزی نیشم مرنج
نیش هم باید که آدم را رگ خوابی زند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:عشق را نازم که بودش را غم نابود نی
گوهر بعدی:فروغ خاکیان از نوریان افزون شود روزی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.