۳۵۵ بار خوانده شده

جهان ما همه خاک است و پی سپر گردد

جهان ما همه خاک است و پی سپر گردد
ندانم اینکه نفسهای رفته بر گردد

شبی که گور غریبان نشیمن است او را
مه و ستاره ندارد چسان سحر گردد

دلی که تاب و تب لایزال می طلبد
کرا خبر که شود برق یا شرر گردد

نگاه شوق و خیال بلند و ذوق وجود
مترس ازین که همه خاک رهگذر گردد

چنان بزی که اگر مرگ ماست مرگ دوام
خدا ز کردهٔ خود شرمسار تر گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
گوهر بعدی:باز بر رفته و آینده نظر باید کرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.