۳۵۲ بار خوانده شده

غلام زنده دلانم که عاشق سره اند

غلام زنده دلانم که عاشق سره اند
نه خانقاه نشینان که دل بکس ندهند

به آن دلی که برنگ آشنا و بیرنگ است
عیار مسجد و میخانه و صنم کده اند

نگاه از مه و پروین بلند تر دارند
که آشیان بگریبان کهکشان ننهند

برون ز انجمنی در میان انجمنی
بخلوت اند ولی آنچنان که با همه اند

بچشم کم منگر عاشقان صادق را
که این شکسته بهایان متاع قافله اند

به بندگان خط آزادگی رقم کردند
چنانکه شیخ و برهمن شبان بی رمه اند

پیاله گیر که می را حلال می گویند
حدیث اگرچه غریب است راویان ثقه اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خرد از ذوق نگه گرم تماشا بود است
گوهر بعدی:لاله این چمن آلودهٔ رنگ است هنوز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.