۷۳۵ بار خوانده شده

یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی

یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی
جام می در دست من مینای می در دست وی

درکنار آئی خزان ما زند رنگ بهار
ورنیا ئی فرودین افسرده تر گردد ز دی

بیتو جان من چو آن سازی که تارش در گسست
در حضور از سینهٔ من نغمه خیزد پی به پی

آنچه من در بزم شوق آورده ام دانی که چیست؟
یک چمن گل یک نیستان ناله یک خمخانه می

زنده کن باز آن محبت را که از نیروی او
بوریای ره نشینی در فتد با تخت کی

دوستان خرم که بر منزل رسید آواره ئی
من پریشان جاده های علم و دانش کرده طی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت
گوهر بعدی:انجم بگریبان ریخت این دیدهٔ تر ما را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.