۳۱۶ بار خوانده شده

اگر نظاره از خود رفتگی آرد حجاب اولی

اگر نظاره از خود رفتگی آرد حجاب اولی
نگیرد با من این سودا بها از بس گران خواهی

سخن بی پرده گو با ما شد آن روز کم آمیزی
که می گفتند تو ما را چنین خواهی چنان خواهی

نگاه بی ادب زد رخنه ها در چرخ مینائی
دگر عالم بنا کن گر حجابی درمیان خواهی

چنان خود را نگه داری که با این بی نیازی ها
شهادت بر وجود خود ز خون دوستان خواهی

مقام بندگی دیگر مقام عاشقی دیگر
ز نوری سجده میخواهی ز خاکی بیش از آن خواهی

مس خامی که دارم از محبت کیمیا سازم
که فردا چون رسم پیش تو از من ارمغان خواهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری
گوهر بعدی:نور تو وانمود سپید و سیاه را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.