۳۶۳ بار خوانده شده

دل بی قید من با نور ایمان کافری کرده

دل بی قید من با نور ایمان کافری کرده
حرم را سجده آورده بتان را چاکری کرده

متاع طاقت خود را ترازوئی بر افروزد
ببازار قیامت با خدا سوداگری کرده

زمین و آسمان را بر مراد خویش می خواهد
غبار راه و با تقدیر یزدان داوری کرده

گهی با حق درآمیزد گهی با حق درآویزد
زمانی حیدری کرده زمانی خیبری کرده

باین بی رنگی جوهر ازو نیرنگ می ریزد
کلیمی بین که هم پیغمبری هم ساحری کرده

نگاهش عقل دور اندیش را ذوق جنون داده
ولیکن با جنون فتنه سامان نشتری کرده

بخود کی می رسد این راه پیمای تن آسانی
هزاران سال منزل در مقام آزری کرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ز هر نقشی که دل از دیده گیرد پاک میآیم
گوهر بعدی:ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می خواهی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.