۲۸۰ بار خوانده شده

سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است

سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است
این شمع را فروغ ز پروانهٔ دل است

مشت گلیم و ذوق فغانی نداشتیم
غوغای ما ز گردش پیمانهٔ دل است

این تیره خاکدان که جهان نام کرده ئی
فرسوده پیکری ز صنم خانهٔ دل است

اندر رصد نشسته حکیم ستاره بین
در جستجوی سرحد ویرانهٔ دل است

لاهوتیان اسیر کمند نگاه او
صوفی هلاک شیوه ترکانهٔ دل است

محمود غزنوی که صنم خانه ها شکست
زناری بتان صنم خانهٔ دل است

غافل تری ز مرد مسلمان ندیده ام
دل در میان سینه و بیگانهٔ دل است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گریهٔ ما بی اثر ناله ما نارساست
گوهر بعدی:سطوت از کوه ستانند و بکاهی بخشند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.