۸۸۶ بار خوانده شده

صورت نپرستم من بتخانه شکستم من

صورت نپرستم من بتخانه شکستم من
آن سیل سبک سیرم هر بند گسستم من

در بود و نبود من اندیشه گمانها داشت
از عشق هویدا شد این نکته که هستم من

در دیر نیاز من در کعبه نماز من
زنار بدوشم من تسبیح بدستم من

سرمایه درد تو غارت نتوان کردن
اشکی که ز دل خیزد در دیده شکستم من

فرزانه به گفتارم دیوانه به کردارم
از باده شوق تو هشیارم و مستم من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بیا که ساقی گلچهره دست بر چنگ است
گوهر بعدی:هوای فرودین در گلستان میخانه میسازد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.