۴۲۸ بار خوانده شده

طیاره

سر شاخ گل طایری یک سحر
همی گفت با طایران دگر

«ندادند بال آدمی زاده را
زمین گیر کردند این ساده را»

بدو گفتم ای مرغک باد سنج
اگر حرف حق با تو گویم مرنج

ز طیاره ما بال و پر ساختیم
سوی آسمان رهگذر ساختیم

چه طیاره آن مرغ گردون سپر
پر او ز بال ملک تیز تر

به پرواز شاهین به نیرو عقاب
به چشمش ز لاهور تا فاریاب

بگردون خروشنده و تند جوش
میان نشیمن چو ماهی خموش

خرد ز آب و گل جبرئیل آفرید
زمین را بگردون دلیل آفرید

چو آن مرغ زیرک کلامم شیند
مرا یک نظر آشنایانه دید

پرش را به منقار خارید و گفت
که من آنچه گوئی ندارم شگفت

مگر ای نگاه تو بر چون و چند
اسیر طلسم تو پست و بلند

«تو کار زمین را نکو ساختی
که با آسمان نیز پرداختی»
سعدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خطاب به مصطفی کمال پاشا ایده الله
گوهر بعدی:عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.