۲۹۳ بار خوانده شده

نسیم صبح

ز روی بحر و سر کوهسار می آیم
ولیک می نشناسم که از کجا خیزم

دهم به غمزده طایر پیام فصل بهار
ته نشیمن او سیم یاسمن ریزم

به سبزه غلتم و بر شاخ لاله می پیچم
که رنگ و بو ز مسامات او بر انگیزم

خمیده تا نشود شاخ او ز گردش من
به برگ لاله و گل نرم نرمک آویزم

چو شاعری ز غم عشق در خروش آید
نفس نفس به نوا های او در آمیزم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سرود انجم
گوهر بعدی:پند باز با بچهٔ خویش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.