۳۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۵۷

پیام کرد مرا بامْداد بَحْرِ عَسَل
که موجْ موجِ عَسَل بین، به چَشمِ خَلْق غَزَل

به روزه دار نیاید زِآب جُز بانگی
وَلیکْ عاقِبَت آن بانگ هم رَسَد به عَمَل

سَماعْ شَرفهٔ آب است و تِشْنگان در رَقص
حَیات یابی ازین بانگِ آب اَقَلِّ اَقَل

بگوید آب زِمن رُسته‌یی، به من آیی
به آخِر آن جا آیی که بوده‌یی اوَّل

به جان و سَر که ازین آب بر سَر اَرْریزَد
هزار طُرّه بِرویَد زِمُشکْ بر سَرِ کَل

شراب خوار که نامیخت با شرابْ این آب
کَشَد خُمارِ پَیاپِی، تو باش، لاتَعْجَل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.