۲۷۶ بار خوانده شده

آتش گل

چو من ز سوز غمت جان کس نمی‌سوزد
که عشق خرمن اهل هوس نمی‌سوزد

در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست
عجب که سینه ز سوز نفس نمی‌سوزد

ز داغ و درد جدایی کجا خبر داری؟
تو را که دل به فغان جرس نمی‌سوزد

ز بس که داغ تو دارم چو لاله بر دل تنگ
دلم به حال دل هیچکس نمی‌سوزد

به جز من و تو که در پای دوست سوخته‌ایم
رهی ز آتش گل؛ خار و خس نمی‌سوزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اندام او
گوهر بعدی:چشم نیلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.