۳۰۸ بار خوانده شده

ماه قدح پوش

هوشم ربوده ماه قدح نوشی
خورشید روی زهره بناگوشی

زنجیر دل ز جعد سیه سازی
گلبرگ تر به مشک سیه پوشی

از غم بسان سوزن زرینم
در آرزوی سیم بر و دوشی

خون جگر به ساغر من کرده
ساغر ز دست مدعیان نوشی

بینم بلا ز نرگس بیماری
دارم فغان ز غنچه خاموشی

دردا که نیست ز آن بت نوشین لب
ما را نه بوسه ای و نه آغوشی
بالای او به سرو سهی ماند
مژگان او بخت رهی ماند

ای مشکبو نسیم صبحگاهی
از من بگو بدان مه خرگاهی

آه و فغان من به قلک برشد
سنگین دلت نیافته آگاهی

با آهنین دل تو چه داند کرد؟
آه شب و فغان سحرگاهی

ای همنشین بیهوده گو تا چند
جان مرا به خیره همی کاهی؟

راحت ز جان خسته چه می جویی؟
طاقت ز مرغ بسته چه میخواهی؟
بینی گر آن دو برگ شقایق را
دانی بلای خاطر عاشق را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سایهٔ گیسو
گوهر بعدی:باده فروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.