۳۸۸ بار خوانده شده

جلوه نخستین

رخم چو لاله ز خوناب دیده رنگین است
نشان قافله سالار عاشقان این است

مبین به چشم حقارت به خون دیده ما
که آبروی صراحی به اشک خونین است

ز آشنایی ما عمر ها گذشت و هنوز
به دیده منت آن جلوه نخستین است

نداد بوسه و این با که می توان گفتن؟
که تلخکامی ما ز آن دهان شیرین است

به روشنان چه بری شکوه از سیاهی بخت
که اختر فلکی نیز چون تو مسکین است

به غیر خون جگر نیست بی نصیبان را
زمانه را چه گنه چوننصیب ما این است

رهی ز لاله و گل نشکفد بهار مرا
بهار من گل روی امیر و گلچین است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حاصل عمر
گوهر بعدی:بوسه جام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.