۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۴

بَرخیز زِ خواب و ساز کُن چَنگ
کان فِتْنهٔ مَهْ عِذارِ گُلْرَنگ

نی خواب گُذاشت خواجه نی صبر
نی نام گُذاشت خواجه نی نَنگ

بِدْرید خِرَدْ هزار خِرقه
بُگْریخت اَدَبْ هزار فَرسنگ

اندیشه و دلْ به خَشم با هم
اِسْتاره و مَهْ زِ رَشک در جنگ

اِسْتاره به جنگ، کَزْ فِراقَش
این عَرصهٔ چَرخْ تَنگ شُد، تَنگ

مَهْ گوید بی‌زِ آفتابَش
تا کِی باشم زِ چَرخْ آوَنگ؟

بازارِ وجودْ بی‌عَقیقَش
گو باش خَراب، سنگْ بر سَنگ

ای عشقِ هزار نامِ خوشْ جام
فَرهنگ دِهِ هزار فَرهنگ

بی‌صورتِ با هزار صورت
صورت دِهِ تُرک و رومی و زَنگ

دَردِهْ زِ رَحیقِ خویش یک جام
یا از رَزِ خویشْ یک کَفی بَنگ

بُگْشا سَرِ خُنْب را دِگَربار
تا سَر بِنَهَد هزار سَرهنگ

تا حَلْقهٔ مُطربانِ گَردون
مَستانه بَرآوَرند آهنگ

مَخْمور رَهَد زِ قیل و از قال
تا حَشْر چو حَشْریان بُوَد دَنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.