۶۳۸ بار خوانده شده
نداند رسم یاری بی وفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دلآزاری که من دارم
و گر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
دل آزاری دگر جوید دل زاری که من دارم
به خاک من نیفتد سایه ی سرو بلند او
ببین کوتاهی بخت نگون ساری که من دارم
گهی خاری کشم از پا گهی دستی زنم بر سر
به کوی دل فریبان این بود کاری که من دارم
دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی
ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم
ز پند همنشین درد جگر سوزم فزون تر شد
هلاکم می کند آخر پرستاری که من دارم
رهی آن مه به سوی من به چشم دیگران بیند
نداند قیمت یوسف خریداری که من دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
به آزار دلم کوشد دلآزاری که من دارم
و گر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
دل آزاری دگر جوید دل زاری که من دارم
به خاک من نیفتد سایه ی سرو بلند او
ببین کوتاهی بخت نگون ساری که من دارم
گهی خاری کشم از پا گهی دستی زنم بر سر
به کوی دل فریبان این بود کاری که من دارم
دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی
ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم
ز پند همنشین درد جگر سوزم فزون تر شد
هلاکم می کند آخر پرستاری که من دارم
رهی آن مه به سوی من به چشم دیگران بیند
نداند قیمت یوسف خریداری که من دارم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غرق تمنای تو ام
گوهر بعدی:ماجرای اشک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.