۲۹۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۱

اَیا هَوایِ تو در جان‌ها، سَلامُ عَلَیک
غُلام می‌خَری ارزان بَها، سَلامُ عَلَیک

اَیا کسی که هزارانْ هزار جان و رَوان
همی‌کَشَند زِهر سو تو را، سَلامُ عَلَیک

به وقتِ خواندنِ آن نامه‌هایِ خون آلود
بِخوان زِ جانِبِ این آشنا، سَلامُ عَلَیک

تو می‌خُرامی و خورشید و ماهْ در پِیِ تو
هَمی دَوَند که ای خوش لِقا، سَلامُ عَلَیک

به خاکِ پایِ تو هر دَم، هَمی‌کنند پیام
هزارْ چَشم که ای توتیا، سَلامُ عَلَیک

تو تیزْگوش تَری از همه، که هر نَفَسَت
زِغَیب می‌رَسَد از اَنْبیا، سَلامُ عَلَیک

سَلامْ خُشک نباشد، خصوص از شاهان
هزار خِلْعَت و هدیه‌ست با سَلامُ عَلَیک

چُنان که کرد خداوند در شبِ مِعْراج
به نورِ مُطْلَق بَرِ مُصطفی، سَلامُ عَلَیک

زِهی سلام که دارد زِ نورِ دُنْبِ دراز
چُنین بُوَد چو کُند کِبْریا، سَلامُ عَلَیک

گذشت این همه، ای دوست ماجَرا بِشِنو
وَلیک پیش تَر از ماجَرا، سَلامُ عَلَیک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.