۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۰۷

ای مونِس و غَمگُسارِ عاشق
وِیْ چَشم و چراغ و یارِ عاشق

ای دارویِ فَربهیّ و صِحَّت
از بَهرِ تَنِ نِزارِ عاشق

ای رَحْمَت و پادشاهیِ تو
بِرْبوده دل و قَرارِ عاشق

ای کرده خیال را رَسولی
در واسطه یادگارِ عاشق

آن را کِه به خویش بار نَدْهی
کِی بینَد کار و بارِ عاشق؟

از جَذب و کَشیدنِ تو باشد
آن ناله زارْ زارِ عاشق

تَعلیم و اشارتِ تو باشد
آن حیله گریّ و کارِ عاشق

از راه نِمودنِ تو باشد
آن رَفتنِ راهوارِ عاشق

ای بَندِ تو دِلْگُشایِ عاشق
وِیْ پَندِ تو گوشوارِ عاشق

دیرست که خوابِ شب نَمانده است
در دیده شَرمسارِ عاشق

دیرست که اِشْتها بِرَفتست
از مَعده لُقمه خوارِ عاشق

دیرست که زَعفَران بِرُستست
از چهره لاله زارِ عاشق

دیرست کز آبْ‌های دیده
دریا کردی کِنارِ عاشق

زین‌ها چه زیانْش؟ چون تو باشی
چاره گَر و غَمگُسارِ عاشق

صد گنج فروشیَش به دانْگی
وان دانگْ کُنی نِثارِ عاشق

ای لافِ اَبیتُ عِنْدَ رَبّی
آرایش و اِفْتِخارِ عاشق

لَوْ لاکَ لَما خَلَقْتُ الْاَفْلاک
نُه چَرخْ به اختیارِ عاشق

بس کُن که عِنایَتَش بَسَنده است
بُرهان و سُخن گُزارِ عاشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.