۲۷۱ بار خوانده شده

بخش ۵۶ - قطعه

چو بر حدود یار حبیب بگذشتم
که کرده بود خرابش جهان زبیبا کی

مجاوران دیار خراب را دیدم
در آن خرابه خراب و شکسته و باکی

به خاک راهگذار حبیب می گفتم
که ای غلام تو آب حیات در پاکی

کجا شدت گل این باغ شمع این مجلس؟
کجا شد آن طرب و عیش و آن طربناکی؟

بسی ازاین کلمات و حدیث رفت و نبود
در آن منازل خاکی به جز صدا حاکی

مرا که منزل آن ماه بود در دل و چشم
نبوده هیچ تعلق به منزل خاکی

زمان زمان به دل و چشم خویش می گفتم
ابا منازل سلمی و این سلماکی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۵ - دربند افتادن خورشید به دستور افسر، مادرش
گوهر بعدی:بخش ۵۷ - بیتابی جمشید در فراق خورشید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.