۳۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹۲

آمد آن خواجهٔ سیماتُرُش
وان شِکَرش گشته چو سِرکا تُرُش

با هَمِگانْ روتُرُش است ای عَجَب
یا که به بیرونْ خوش و با ما تُرُش؟

از کَرَمِ خواجه رَوا نیست این
با همه خوشْ با منِ تنها تُرُش

زین بِگُذشتیم دَریغ است و حیف
آن رُخِ خوش طَلْعَتِ زیبا تُرُش

ای زِ تو خندان شُده هر جا حَزین
وِیْ زِ تو شیرین شُده هر جا تُرُش

شادْ زمانی که نَهانْ زیرِ لب
یار هَمی‌خندد و لالا تُرُش

گَر تُرُشی این دَمْ شَرطی بِنِه
که نَبُوَد رویِ تو فردا تُرُش

بَهرِ خدا قاعدهٔ نو مَنِه
هیچ بُوَد قاعده حَلْوا تُرُش؟

این تُرُشی در چَهْ و زندان بُوَد
دید کسی باغ و تماشا تُرُش؟

یوسُفِ خوبان چو به زندان بِمانْد
هیچ نگشت آن گُلِ رَعْنا تُرُش

تا به سُخَن آمد دیوار و دَر
کَزْ چه نه‌یی ای شَهْ و مولا تُرُش

گفت اگر غَرقهٔ سِرکا شَوَم
کِی هِلَدَم رَحْمَتِ بالا تُرُش؟

می‌دَهَدَم عشق و نَدیمی کُند
غَرقه شود در میْ و صَهْبا تُرُش

دست فَشانْ روح رَوَد مَست تا
مَیمَنه که نیست بدان جا تُرُش

بس کُن و در شَهْد و شِکَر غوطه خور
کِتْ نَهِلَد فَضْلِ مُوَفّا تُرُش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.