۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۷۸

یار دَرآمَد زِ باغ بی‌خود و سَرمَستْ دوش
توبه کُنان توبه را سیلْ بِبُرده‌‌ست دوش

عاشقِ صدساله‌‌‌ام توبه کجا من کجا
توبهٔ صدساله را یارْ دَراِشْکَستْ دوش

بادهٔ خَلْوَت نِشین در دلِ خُمْ مَست شُد
خَلْوَت و توبه شِکَست مَست بُرون جَستْ دوش

وَلوَله در کو فُتاد عقل دَرآمَد که داد
مُحْتَسبِ عقل را دست فُروبَستْ دوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.