۲۶۳ بار خوانده شده

قطعه شمارهٔ ۳۱

پادشاها خواست کردن جانم استقبال تو
لیکن از بیماری جان بود پایم سخت سست

جز دل و جان نیستم چیزی سزای حضرتت
حال جان من برین سان است و دل خود پیش توست

شکر ایزد را که بوم ظلم را بشکست بال
شاهباز آمد به تخت بخت شاد و تندرست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.