۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۴

ای به دیدار توام، دیده گریان مشتاق!
ز اشتیاق لب لعلت، به لبم جان مشتاق

دل به سوز تو چو پروانه به آتش مایل
جان به درد تو چو بیمار به درمان مشتاق

جان محبوس تن من به تمنای رخت
عندلیبی است مقفس به گلستان مشتاق

چون بود سبزه پژمرده به باران مشتاق
بیش از آنم من مهجور، به جانان مشتاق

خسروا بنده به بوسیدن خاک در تو
چون سکندر به لب چشمه حیوان مشتاق

به هوای دل ما، حسن رخ خوبان است
چون به انفاس صبا، لاله و ریحان مشتاق

تشنه بادیه چون است به زمزم مایل
بیش از آنست به دیدار تو سلمان مشتاق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.