۳۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۸

نعره زنان آمدم بر در میخانه دوش
نعره مستان شنید، باده درآمد به جوش

مدعیی جوش می، دید بپیچید سر
زاری چنگش به گوش آمد و بگرفت گوش

رند خراباتیش، داد شرابی گران
هر که خورد جرعه‌ای باز نیاید به هوش

مطرب مجلس بساز، پرده ابریشمیت
تا همه بر هم زنیم، پنبه پشمینه پوش

هر که به صبح ازل، جای می ازین می‌کشید
در عرصاتش کشند، روز قیامت به دوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.