۲۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۶

از توبه ریایی، کاری نمی‌گشاید
وز ملک و پادشاهی، چیزی نمی‌فزاید

در ملک فقر دارد، درویش پادشاهی
قانع به هر چه باشد، راضی به هر چه آید

دلق کبود خواهم، کردن به باد گلگون
کاین رنگ زرقم از دل، زنگی نمی‌زداید

بردار برقع از رو، کایینه درونم
جز صورت جمالت نقشی نمی‌نماید

عشق است هر دم افزون، گویی که هر چه ما را
از عمر می‌شود کم در عشق می‌فزاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.