۳۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۸

همچنان مهر توام مونس جان است که بود
همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود

شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند
در فراق تو، ولی عهد همان است که بود

کی بود کی که دگر بار بگویند اغیار
که فلان باز همان یار فلان است که بود؟

ما همانیم و همان مهر و محبت لیکن
یار با ما به عنایت نه چنان است که بود

بود بر جان رخم داغ توام روز ازل
وین زمان نیز بدان داغ و نشان است که بود

بود در ملک تنم، جان متصرف و اکنون
همچنان عشق تو را حکم روان است که بود

از من ای جان شده‌ای دور و درین دوری نیز
آن ملاقات میان تن و جان است که بود

طره‌ات یک سر مو سرکشی از سر نگذاشت
همچنان فتنه و آشوب جهان است که بود

تا نخوانند دگر گوشه نشین سلمان را
گو همان رند خرابات مغان است که بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.