۳۱۷ بار خوانده شده
هر زمان عشقش سر از جایی دگر بر میکند
سوزش اندر هر سری سودای دیگر میکند
با کمال خویشتن بینی، نمیدانم چرا؟
هر زمان آیینه را با خود برابر میکند
صورت ماهیت رویش نمیبیند کسی
هر کسی با خویشتن نقشی مصور میکند
جان همی سوزد مرا چون عود و از انفاس من
بوی جان میآید و مجلس معطر میکند
سینهام پر آتش است و دم نمییارم زدن
زانکه گر لب میگشایم دود سر بر میکند
در فراقش مینویسم نامهای وز دست من
خامه خون میگرید و خط خاک بر سر میکند
شرح سودای دل ریشم، سواد نامه را
چون سواد چشم من هر دم به خون تر میکند
بوی انفاس نسیم خاک کویت میدهد
زان روایتها که باد روح پرور میکند
گر غم عشقت مجرد ساخت سلمان را چه شد؟
کوی عشق است اینکه سلمان را قلندر میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
سوزش اندر هر سری سودای دیگر میکند
با کمال خویشتن بینی، نمیدانم چرا؟
هر زمان آیینه را با خود برابر میکند
صورت ماهیت رویش نمیبیند کسی
هر کسی با خویشتن نقشی مصور میکند
جان همی سوزد مرا چون عود و از انفاس من
بوی جان میآید و مجلس معطر میکند
سینهام پر آتش است و دم نمییارم زدن
زانکه گر لب میگشایم دود سر بر میکند
در فراقش مینویسم نامهای وز دست من
خامه خون میگرید و خط خاک بر سر میکند
شرح سودای دل ریشم، سواد نامه را
چون سواد چشم من هر دم به خون تر میکند
بوی انفاس نسیم خاک کویت میدهد
زان روایتها که باد روح پرور میکند
گر غم عشقت مجرد ساخت سلمان را چه شد؟
کوی عشق است اینکه سلمان را قلندر میکند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.