۳۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۳۵

نِگاری را که‌‌‌ می‌جویَم به جانش
نمی‌بینم میانِ حاضرانَش

کجا رفت او؟ میانِ حاضران نیست
دَرین مَجْلِس نمی‌بینم نِشانَش

نَظَر‌‌‌ می‌اَفکَنم هر سو و هر جا
نمی‌بینم اثر از گُلْسِتانَش

مُسلمانان کجا شُد نامْداری
که‌‌‌ می‌دیدم چو شَمعْ اَنْدَر میانَش؟

بِگو نامَش که هر کِه نامِ او گفت
به گور اَنْدَر نَپوسَد استخوانَش

خُنُک آن را که دستِ او بِبوسید
به وَقتِ مرگْ شیرین شُد دَهانش

زِ رویَش شُکر گویم یا زِ خویَش؟
که کُفوِ او نمی‌بیند جَهانَش

زمینی گَر نیابد شکلِ او چیست؟
که‌‌‌ می‌گردد دَرین عشقْ آسْمانَش

بگو اَلْقابِ شَمسُ الدّینِ تبریز
مَدار از گوشِ مُشتاقانْ نَهانَش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.