۳۱۲ بار خوانده شده
گرچه در عهد تو عاشق به جفا میمیرد
لله الحمد که بر عهد وفا میمیرد
هر که میرد به حقیقت بود آن کشته دوست
سخن است اینکه به شمشیر قضا میمیرد
هر که در راه تو شد کشته نباشد مرده
زنده آنست که در کوی شما میمیرد
مرغ در دام تو از روی هوا میافتد
شمع بر بوی تو در پای صبا میمیرد
مرده بودم، ز می جام تو من زنده شدم
وانکه زین جام دمی خورد چرا میمیرد؟
ای گل تازه برین بلبل نالنده خویش
رحم کن رحم، که بیبرگ و نوا میمیرد!
دل من طره طرار تو را میخواهد
جان من غمزه بیمار تو را میمیرد
میشوم زنده من از درد تو ای دوست دوا
به کسی بخش که از بهر دوا میمیرد!
میکند راه خرد در شب سودای تو گم
که چراغ خرد از باد هوا میمیرد
به سر کوی غمت خاک دوایند مرا
نفس بیچاره چه داند که چرا میمیرد؟
نفسی ماند ز سلمان، مکنیدش درمان!
همچنینش بگذارید که تا میمیرد!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لله الحمد که بر عهد وفا میمیرد
هر که میرد به حقیقت بود آن کشته دوست
سخن است اینکه به شمشیر قضا میمیرد
هر که در راه تو شد کشته نباشد مرده
زنده آنست که در کوی شما میمیرد
مرغ در دام تو از روی هوا میافتد
شمع بر بوی تو در پای صبا میمیرد
مرده بودم، ز می جام تو من زنده شدم
وانکه زین جام دمی خورد چرا میمیرد؟
ای گل تازه برین بلبل نالنده خویش
رحم کن رحم، که بیبرگ و نوا میمیرد!
دل من طره طرار تو را میخواهد
جان من غمزه بیمار تو را میمیرد
میشوم زنده من از درد تو ای دوست دوا
به کسی بخش که از بهر دوا میمیرد!
میکند راه خرد در شب سودای تو گم
که چراغ خرد از باد هوا میمیرد
به سر کوی غمت خاک دوایند مرا
نفس بیچاره چه داند که چرا میمیرد؟
نفسی ماند ز سلمان، مکنیدش درمان!
همچنینش بگذارید که تا میمیرد!
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.