۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۳۱

وَقتَت خوش وَقتَت خوش حَلْوایی و شِکَّرکَش
جمشید تو را چاکر خورشید تو را مَفْرَش

بُخْرام بیا کین دَمْ وَاللّهْ که نمی‌گُنجَد
نی میوه و نی شیوه نی چَرخ و مَهِ مَهْ وَش

جُز ما و تو و جامی دریا کَفِ خوش نامی
چون دیگ مَجوش از غم چون ریگْ بیا دَرکَش

زان سویْ چو بُگْذشتم شش پنج زَنَش گشتم
یا رَب که چه‌‌ها دارد زان جانِبِ پنج و شش

ناساخته افتادم در دامِ تو ای خوش دَم
ای باده در باده ای آتشِ در آتش

نی بس کُن و نی بس کُن خود را همه اَخْرَس کُن
کین نیست قَراءاتی کِش فهم کُند اَخْفَش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.